کوچینگ چیست؟
کوچینگ با مفهومی نزدیک به آنچه که امروز شناخته می شود، اولین بار توسط سقراط اجرایی شده است. سقراط در جلسات خود با مریدانش، برای حل انواع تعارضات ذهنی آن ها و رساندنشان به پاسخ مورد نیاز، از روش پرسش و پاسخ و به چالش کشیدن دانسته ها و انباشت های ذهنی خودِ افراد استفاده می کرد تا در این میان خودِ فرد، دارای روشن بینی شود و به پاسخ سوال برسد. گرچه که در اینجای تاریخچۀ کوچینگ هنوز نام و هویتی که امروز به آن اطلاق می شود به رسمیت شناخته نشده بود. درواقع روش سقراط به صورت غیر منسجم در نقاط مختلف جهان برای هدایت افراد در مسیر مورد نظرشان استفاده می شد، اما اینکه لفظ کوچ و کوچینگ از کجا نشات گرفته باید گفت، از روستای کوچکی در “مجارستانِ” قرن پانزدهم!
با اختراع کالسکه هایی با قابلیت حمل تعداد افراد بیشتر توسط فردی در روستای Kocs ِ مجارستان، این اختراع ارزشمند به نام همان روستا شناخته شد و به سرعت به وسیله ای کاربردی در سراسر اروپا تبدیل شد. کلمۀ “کوچ” که تغییر یافتۀ تلفظ نام روستای Kocs، از زبان مجارستانی به فرانسه و بعد به انگلیسی است، به این وسیلۀ نقلیه که افراد را با سرعت مطلوب از جایی که هستند به نقطه مقصدشان منتقل می کند اطلاق شد. راننده و پیشران کالسکه های کوچ نیز “کوچینگ” نامیده می شدند.اولین بار استفاده از نام کالسکۀ کوچ برای عملی که مربیان و پشتیبانان آموزشی برای به موفقیت رساندن دانش آموزان در تحصیل صورت می دانند، در فرهنگ لغات آکسفورد صورت گرفت و سپس کوچینگ را به کارِ مربیان ورزشی هم نسبت دادند.
اساتید کوچینگ
اگر بخواهیم با سرعت از نقش اثر گذار “تیموتی گالووی” و کتابش “بازی درونی تنیس”، که بر تاثیر باورهای درونی افراد در مسیر موفقیت تاکید می کند و جرقه ای برای تولد کوچینگ با مفهوم امروزی است بگذریم، به یک نام بزرگ می رسیم:
“توماس لئونارد”
لئونارد که در ابتدا مشاور و به نوعی کوچ کسب و کار بود، به این نتیجه رسید که افرادی که برای رشد بیزینس خود به او مراجعه می کنند، در بیشتر مواقع به دنبال رشد ابعاد فردی و شخصیتی خودشان هستند. همین باور او را برای توسعه مفهوم “کوچ” و پایه گذاری علم “کوچ زندگی” ترغیب کرد. به خصوص که این مفاهیم به محض معرفی مورد استقبال قرار گرفتند، گویی که جامعه مدت ها مشتاق تولد این کودک خوش یمن بوده است.
توماس لئونارد برای توسعه هرچه بیشتر مفهوم کوچ و شناخته شدن جایگاه آن، تلاش بسیاری کرد و سازمان غیرانتفاعی «فدراسیون بینالمللی کوچینگ ICF» را در سال 1995تاسیس نمود.
البته پیش از تاسیس این فدراسیون، افرادی دیگر مانند جان وایتمور (John Whitmore) و الکساندر گراهام (Graham Alexander) با توسعه تئوری “بازی درونیِ” تیموتی گالووی و ابداع مدل کوچینگ رشد (GROW) ، درخلق کوچینگِ عصرجدید نقش اساسی داشتند. در واقع سال 1992 و چاپ کتاب «کوچینگ برای عملکرد» (Coaching for Performance) از «وایت مور»، نقطه تولد رسمی کوچینگ با معنای شناخت شده در جهان امروز است.
کوچینگ چیست؟
اصلا کوچینگ چیست و ماهیت آن چه تفاوتی با معلم، مربی یا روانشناسِ ما دارد؟ چرا وجود کوچینگ این همه اثر بخش تلقی می شود؟
کوچینگ نه مانند مربی چیزی به شما آموزش می دهد و نه مانند روانشناس سعی در حل تعارضات گذشته دارد. کوچینگ در واقع از داشته های خودِ شما، برای موفقیت شما استفاده می کند.
تصور کنید که در مسیری با درهای فراوان راه می روید، یعنی برای ادامۀ پیش رفتن در این راه، باید به هر دری که می رسید آن را باز کنید و از آن رد شوید. البته شما همراه خودتان تعداد زیادی کلید هم دارید. درواقع تمام کلیدهای لازم را همراهتان دارید اما نمی دانید که از کدام کلید برای کدام در استفاده کنید. در نتیجه با صرف زمانی طولانی پشت هر در، کلیدهای مختلف را امتحان می کنید و به شدت در این مسیر خسته و بی تاب می شوید.
حالا تصور کنید که در همین مسیر، فردی در کنار شماست که از روی نشانه ها و با بررسی کلیدهای شما و هر قفل، به سرعت به شما می گوید که از کدام کلید استفاده کنید. آیا این شخص را دوست نخواهید داشت؟
مسیر هزار درِ زندگی و یا کسب و کارِ ما هم کلید های بسیار دارد که تمام آن ها در اختیار ما هست. ما تمام آنچه که برای مواجه با مشکلات نیاز داریم، را اختیارداریم. فقط چون نمی توانیم شفاف ببینیم و با سعی و خطا به پیش می رویم، مسیر رشد و موفقیت را هموار نمی بینیم. کوچ به کمک ما می آید تا کلید ها و امکانات درونی خودمان را بشناسیم و پاسخ تمام چالش های پیش روی مان را جایی درون انباشتِ آگاهی ها و توانایی های خودمان پیدا کنیم.
آیا کوچینگ اثربخش است؟
کوچ اثر بخش است؟ این سوال کمی مشکل مفهومی دارد. چرا؟ لطفا به این سوالات دقت کنید:
آیا استفاده کردن از فنون رزمی در یک مبارزه و دفاع از خود، اثر بخش است؟
آیا به کارگیریِ درست دانسته های یک آشپز حین آشپزی اثربخش است؟
آیا انجام صحیح اصول رانندگی در پیش رانیِ یک اتومبیل اثر بخش است؟
اساس کوچ بر به فعل رساندن و عمل بر اساس دانایی ها و توانایی ها است. آن هم عملی بر پایۀ روشن ترین روش های تصمیم گیری. آیا چنین عملی می تواند اثربخش نباشد؟
کوچ به شما چیزی آموزش نمی دهد و قصد انباشت دانش ندارد. کوچ فقط همه آنچه که دارید را دسته بندی شده، دقیق و روشن در مقابلتان می چیند و بسته به هدفی که دارید، به شما می گوید چطور از توانمندی ها و داشته هایتان استفاده کنید. همچنین عملکرد شما را ارزیابی می کند و دوباره از تمام دانش و توانمندی تان برای ادامه مسیر استفاده می کند. کوچ دانش و عمل را با هم در شما به کار می اندازد؛ با این حساب، حتما اثر بخش است.
مشخص کردن اهداف
از مهم ترین اهداف کوچینگ درواقع، به فعلیت رساندن است. به فعلیت رساندنِ پتانسیلها، توانایی ها، آگاهی و دانشی که در درون افراد هست و فقط باید از حالت بالقوه به حالت بالفعل در بیاید. در واقع این باور که افراد استفاده کننده از کوچ، آدم های قدرتمندی نیستند غلط است. باور صحیح بیان می کند که افراد مجهز به انواع ودیعه ها و پتانسیل های لازم برای موفقیت بوده و با استفاده از کوچینگ، به شکلی اصولی، شفاف، سریع و قوی تر پیش می روند. کمتر سعی و خطا می کنند و در نتیجه تاوان هایی مثل هدر رفت زمان و پول را خیلی کمتر از دیگران تجربه می کنند.
قصۀ کلید ها و درها را به خاطر دارید؟
کوچ در کنار شما حضور دارد تا کلید هایی که هم اکنون هم در اختیار شما هست اما شاید دقیقا ندانید که کدام را در کجا استفاده کنید به شما معرفی کند. او نقشی کاتالیزور گونه در مسیر موفقیت شما ایفا می کند.
هدف کوچ رسیدن شما به نقطه مطلوبتان است با استفاده از تمام توشه ای که در اختیار دارید.
کوچینگ امکان رشد استعدادها، بهبود یادگیری و عملکرد را برای هر هدفی که دارید فراهم می کند. خواه این هدف بهتر زندگی کردن باشد و خواه رشد کسب و کار.
کوچینگ از زبان بزرگان
تیموتی گالوی:
تیموتی گالوی کوچینگ را آزادکردن پتانسیل ها برای توسعه عملکرد میداند و باور دارد که کوچینگ کمک به یادگیری افراد است نه آموزش آنها. گالوی می گوید:
«کوچینگ بهجای اینکه به افراد آموزش دهد، به آنها کمک میکند تا خودشان یاد بگیرند».
در واقع روش ماهی گیری را به افراد می دهد و نه خودِ ماهی را!
جان وایت مو:
وایت مو نویسندۀ کتاب «کوچینگ برای عملکرد»، کوچینگ را در سطح پایه و مقدماتی، یک روش و فنِ مربی گری بیان می کند که با تمرین به مهارت تبدیل می شود و بعد بهصورت هنر در میآید. در جای دیگر او بیان می کند:
«کوچینگ، گشودن استعدادهای افراد برای به حداکثر رساندن قابلیتهای آنان است».
سر الکس فرگوسن:
الکس فرگوسن، مربی مشهور فوتبال و از مطرح ترین افراد حوزۀ کوچینگ، اعتقاد دارد:
«کوچینگ نوعی رابطه تعاملی است که به افراد در زمینه شناسایی و هدایت و تحقق اهداف شخصی و شغلی، سریعتر از آنچه که خود قادر به انجام آن هستند، کمک میکند و علاوه بر افزایش مهارتهای ارتباطی، حلمسئله، کارگروهی و ارتقای توانمندیهای فردی، به توسعه شایستگیهای اصلی شغل نیز میانجامد.»
اریک پَرسلو:
پَرسلو بنیانگذار «کنسول اروپایی منتورینگ و کوچینگ» و نویسنده کتاب «کوچینگ و منتورینگ» می گوید:
«کوچینگ فرایندی است که امکان یادگیری و توسعه را فراهم کرده و بدین ترتیب عملکرد را بهبود میبخشد».
اکس:
اکس از دیگر چهره های مشهور حوزه کوچینگ در تلاش برای معرفی این مفهوم، اینطور می گوید:
«کوچینگ فرآیند همراهی مداوم و حمایت از شخص برای ثابتقدم ماندن در اهداف و تعهدات خود است و به معنای پیمودن راهی میان بر، جهت فائق آمدن بر ترس و تقویت و نیرومند ساختن نقاط و ویژگی های مهم و اساسی است. به بیان دیگر کوچینگ هنر آسان سازی اجرای فعالیت ها، فرآیند یادگیری و پیشرفت فرد است و به طور مداوم بر فرآیند های پیشرفت و رشد افراد تمرکز میکند.»
مارشال گلد اسمیت:
مارشال گلد اسمیت درباره کوچینگ و رهبرانی که درواقع باید کوچ باشند و نه فقط رئیس، اینطور می گوید:
«رهبران بزرگ باید ظرفیتهای بالایی داشته باشند. آنها باید استراتژی، دانش شغلی، پدیده جهانیشدن و تأثیر فناوری بر کسب و کارشان را درک کنند. رهبران باید روی افراد تأثیر بگذارند، برای آنها الهامبخش باشند و آنها را به حرکت وادارند. برای بهبود رفتار رهبران در محیط کار، آنها باید زیر نظر یک مربی باشند و فرآیند مربیگری برای آنها انجام شود. مربیگری یک کار فنی یا فکری نیست، بلکه موقعیت و فرصتی است که خود مدیران باید بخواهند و بپذیرند و ایجاد کنند.»
سارا گورنال:
سارا گورنال نویسنده کتاب «هنر کوچینگ» معتقد است:
«کوچینگ یک راهبرد عملگرایانه است که به افراد کمک میکند تا به اهدافی که هویت خود را بر اساس آن تعریف کردهاند دست یابند»
اهمیت کوچینگ
اهمیت کوچینگ، هر قدر که پیچیدگی های دنیای امروز افزایش می یابد بیشتر نمود پیدا می کند. در واقع ما در مسیر پرچالشی که پیش روی موفقیت های شغلی و غیر شغلی خودمان داریم، به شدت نیاز به نگاهی عاری از هرگونه قضاوت داریم تا ما را رصد کند، از پتانسیل هایمان آگاه باشد، انگیزه هایمان را تازه نگه دارد و راه بلد باشد.
امروز در عصری زندگی می کنیم که دانش و آگاهی به وفور دردسترس همه هست وگاهی آنقدر انباشت آگاهی ها زیاد می شوند که نمی توانیم جای درستِ به کارگیری آن ها را در بیابیم. برای همین با وجود این همه اطلاعات هنوز هم همه نمی توانند متخصص، موفق، درخشان و عالی باشند. چون در عمل گرایی و انگیزه ها ضعف وجود دارد. در این میان، حضور یک کوچ می تواند در قالب مرشدی آگاه و روشن گر، بینش لازم برای استفاده هرچه بهتر از آگاهی ها و توانایی های بالقوه ما باشد.
گواهی معتبر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری
گواهینامه معتبر کوچینگ، سندی است که نشاندهندهی گذراندن موفقیتآمیز دورههای آموزشی تخصصی در این زمینه و احراز مهارتهای لازم برای مربیگری در سطوح مختلف است. این گواهینامهها توسط موسسات معتبر و مورد تأیید وزارت علوم، تحقیقات و فناوری صادر میشوند و از اعتبار علمی و قابلیت استعلام آنلاین برخوردارند.
علاوه بر این، امکان ترجمه رسمی این گواهینامه با تأیید وزارت علوم و وزارت امور خارجه وجود دارد که به شما امکان میدهد از مهارتهای خود در سطح بینالمللی نیز استفاده کنید.