بسیاری از صاحبان کسب و کار در موقعیتهای بحرانی تصور میکنند که مشکل از کسب و کارشان است و یا صرفاَ عوامل محیطی، بدشانسیها و سایر عوامل بیرونی منجر به شکست آنها شده است. اما این در حالی است که در بسیاری از اوقات مشکل به فرآیندهای کاری آنها باز میگردد. عوامل مختلفی نظیر عدم برخورداری از دانش و آگاهیهای لازم، اخذ تصمیمات نادرست و… در شکست کسب و کار نقش دارند که با راهبری و استراتژیهای مناسب قابل حل و فصل هستند.
یکی از بهترین شیوههایی که می تواند برای شناسائی مشکلات و اقدام در جهت حل بحرانها اثربخش باشد، استفاده از خدمات کوچینگ کسب و کار و بهرهگیری از دانش روز دنیای مدیریت توسط مربیان برجسته این حوزه است.
در اینجا قصد داریم به طور خلاصه 6 داستان واقعی را برایتان بازگو کنیم که حضور در دوره کوچینگ کسب و کار تاثیر ویژه ای برای آنها داشته است. در واقع آنها توانسته اند با یادگیری مهارتهای لازم، نقاط ضعف خود را شناسائی کنند و به موفقیتهای چشمگیری دست یابند.
لازم به ذکر است که اسامی افراد در این داستانها برای حفاظت از حریم آنها تغییر یافته است.
مورد 1 : گاهی نیاز به برون سپاری دارید حتی اگر کسب و کارتان کوچک باشد
سارا طراح زیورآلات بود و در این زمینه استعداد و علاقه فراوانی داشت. او مدتها در این زمینه کار میکرد و توانائیهای زیادی از خود نشان می داد.
بنابراین پس از مدتی تصمیم گرفت کسب و کار خود را در این زمینه راه اندازی کند. او در بازاریابی نیز ایدههای خوبی داشت اما نمیتوانست آن طور که باید کارها را سر و سامان دهد. دائماَ درگیر جزئیات مختلف کار میشد و قادر نبود انرژی خود را به کارهای کلانتر و مهمتر اختصاص دهد.
یک روز وقتی با یکی از دوستانش در خصوص مسائلکاری صحبت میکرد به این نتیجه رسید که میتواند در دورههای کوچینگ کسب و کار شرکتکند تا به مسائل مربوط به کسب و کارش اشراف بیشتری پیدا کند. بنابراین به سرعت در یکی از دورههای معتبر ثبت نام کرد و با حضور در کلاسها و مشورت با استادهای متخصص مدیریت، دریافت که نقطه ضعف اساسی او در قسمت توزیع کالا و همچنین مسائل مربوط به امور مالی است. وی به توصیه استادهای باتجربه، برای توزیع کالا با یک شرکت توزیع، قرارداد بست و برای مسائل مالی نیز یک کارمند حسابداری به خدمت گرفت.
احتمالاَ میخواهید بگوئید انجام این کارها هزینه بر است. بله اما او به خوبی در این دورهها توجیه شده بود که هزینه کردن در این موارد برایش ارزشی چندین برابر خواهد داشت. چرا که در آن صورت میتوانست نقاط ضعف خود را به افرادی متخصص بسپارد و به جای آن تمرکز و زمان خود را به فعالیتهایی اختصاص دهد که خودش در آن تواناییهای بیشتری دارد.
شاید سازا بدون شرکت در دورههای کوچینگ کسب و کار هرگز نمی توانست چنین نکته مهمی را به خوبی دریابد یا اگر هم متوجه آن میشد، نمیتوانست با قاطعیت چنین تصمیماتی بگیرد. اما اکنون دیگر قادر است با جسارت و قاطعیت، چنین تصمیمات مهمی اتخاذ کند.
در نتیجه این تغییرات بازدهی کار او به شدت افزایش یافت و این امر به رشد فروش و سود مالی چند برابری او در طول بازه ای یکساله انجامید.
بیشتر بخوانید: تکنیکهای مدیریت زمان ویژه مدیران کسب و کار
مورد 2 : نداشتن چشم انداز مشترک، شما را فلج می کند!
یک شرکت نرم افزاری کوچک، میان مدیر فروش و تیم پشتیبانی مشتریان تعامل خوبی برقرار نکرده بود. تیم پشتیبانی بایستی به وعدههای فروشندگان شرکت عمل میکرد و با فشارهای موجود مقابله مینمود. افزایش ناامیدی باعث ایجاد دودستگی و اختلاف میان این دو تیم در شرکت و همچنین ناکارآمدی و عدم تحقق وعدههای مشتریان شده بود.
در همین حال، جان، مدیرعامل شرکت تلاش میکرد تا کارمندانش همکاری مؤثرتری با یکدیگر داشته باشند. زیرا اغلب اوقات این طور به نظر میرسید که فعالیتهای آنها باهم همسوئی خوبی نداشته است او عدم هماهنگی و انسجام لازم برای شرکت هزینههای زیادی در پیدارد و زمان زیادی را تلف میکند.
وی به توصیه همتایان خود در دیگر مشاغل، با حضور در دورههای کوچینگ کسب و کار، توانست عامل اصلی مشکلات را شناسائی کند. این عامل نداشتن چشم اندازی واضح و عدم تعریف دقیق اهداف بود. بنابراین پروژهای را برای یافتن و شناسایی تیپهای مختلف شخصیتی (که در دوره آموخته بود) اجرا کرد.
جان اکنون میدانست که باید برای بهبود این مشکل اقداماتی انجام دهد، بنابراین با کارمندانش جلسات مختلفی برگزار کرد و درباره چشمانداز و اهداف شرکت به وضوح با آنها سخن گفت. او به دغدغهها و ایدههای آنها به دقت گوش داد. سپس با توافق نظر و مشارکت با یکدیگر توانستند برنامهای برای حرکت رو به جلو تدوین کنند.
جان همچنین فعالیت تیم هایش را بیشتر زیرنظر گرفت و کارکنانش را به ایجاد تعاملاتی سازنده و داشتن ارتباطاتی دوستانه تشویق کرد. او میزان پیشرفت کارکنانش در جهت نیل به چشم انداز و اهداف شرکت به خوبی پیگیری کرد و با ارائه بازخوردهایی دقیق تر و منظم به آنها کمک کرد تا عملکرد خود را در این راستا بهبود دهند.
در نتیجهي تلاشهای جان، کارمندان او شروع به همکاری مؤثرتری کردند. آنها بعد از انجام این تغییرات، بسیار با انگیزهتر و فعالتر از قبل فعالیت کردند زیرا هدف مشترک مشخصتری داشتند و میتوانستند در جهت آن با یکدیگر بهتر همکاری و تعامل داشته باشند. تمامی این موارد باعث شد تا عملکرد شرکت به شدت بهبود پیدا کند و جان توانست مسیر کسب و کار و بیزینس را خود را کاملاَ تغییر دهد.
تجربه جان به ما میآموزد که داشتن چشم انداز و اهدافی روشن برای موفقیت هر کسب و کار امری ضروری است و با ایجاد تغییرات لازم میتوان نتایج شگفت انگیزی حاصل نمود.
مورد 3 : گاهی اوقات، مسائل مربوط به خود شماست!
پیتر یک حسابدار با تجربه است که یک اداره ارائه دهنده خدمات حسابداری تاسیس کرده است. اگرچه پیتر در حرفه خود بسیار آگاه و ماهر است، اما متوجه شد که در حال از دست دادن بسیاری از مشتریان خود است.
او تصمیم گرفت در دوره های کوچینگ کسب و کار که تعریف آن را زیاد شنیده بود، شرکت کند. پیتر پس از شرکت در این دوره نقاط قوت و ضعف و فرصت های جدیدی برای کسب و کار خود شناسایی کرد. وی با بررسی دقیقتر رقبا (که در دوره آموخته بود) متوجه شد یک بنگاه حسابداری جدید در نزدیکی آنها افتتاح شده است که به سرعت در حال سبقت گرفتن از آنهاست. بنابراین به تجزیه و تحلیل دقیق و موشکافانه آنها پرداخت.
پیتر پس از انجام بررسی های لازم، نکته ای طلایی را دریافت. آن نکته این بود که مردم احساس می کردند نمی توانند با برند او به راحتی ارتباط برقرار کنند. لحن به کار برده شده در محتویات وبسایت و سایر تبلیغات او این تصور را ایجاد می کند که نمی تواند با مشتریان ارتباط نزدیکی ایجاد کند.
از سوی دیگر، کسب و کار رقیب از یک لوگوی جذاب و درخشان استفاده می کرد و وب سایت آنها از نوشته های محاوره ای دوستانه ای تشکیل شده بود که مشتریان جدید را به تعامل بیشتر دعوت می کرد. بنابراین پیتر نیز تغییراتی در لحن مورد استفاده در تبلیغات، وب سایت، لوگو و علائم خود ایجاد نمود. پیتر حتی پا را فراتر گذاشت و طراحی ایمیل های ارسالی خود را نیز به گونهای تغییر داد که شامل بیانی صمیمیتر، توضیحاتی واضحتر و توصیفاتی قابل فهمتر برای افراد عادی باشد.
او سپس شرکت را با رنگهای دلپذیرتری رنگ آمیزی کرد و شروع به ارسال یک جعبه شکلات کوچک برای مشتریان در روز تولدشان کرد. بدین ترتیب محبوبیت برند وی نزد مشتریان به شدت افزایش یافت. بازدیدهای وبسایت و تماسها نیز بیشتر شد و کسب و کار او به یکی از بهترین خدمات ارائه دهنده حسابداری در شهر تبدیل شد.
دوره های مدیریتی و دوره های کوچینگ موسسه آزاد عالی هفتاد که به مهارت های شما برای مقابله با بحران های شدید سازمان کمک می کند:
دوره crm یا مدیریت ارتباط با مشتری
مورد 4 : فضای کاری شما بسیار مهم است
مدیری به نام سارا یک کسب و کار کوچک را اداره می کرد. او تلاش زیادی برای ایجاد یک محیط کاری مثبت و سازنده انجام داده بود اما کارمندان او اغلب روحیه خوبی نداشتند و کارهایشان را با کیفیت و اثربخشی چندان مناسبی انجام نمی دادند.
سارا میخواست شرایط را تغییر دهد اما نمی دانست دقیقاَ چه باید بکند. روزی از روزها وقتی در حال خواندن اخبار در یکی از سایتهای خبری بود، با تبلیغی جالب مواجه شد، عبارتی که قبلاَ نیز بارها به گوشش خورده بود و چندان به آن توجه نمیکرد: دوره کوچینگ کسب و کار
او پس از مشورت با برخی از دوستانش و انجام تحقیقات لازم، یک دوره کسب و کار معتبررا برگزید و در آن شرکت کرد. در طی این دوره، او با اهمیت بالای ایجاد یک محیط کاری مثبت و سالم آشنا شد. وی دریافت که ریشه این مشکل در فضای شرکت خودش است.
سارا در طی دوره کوچینگ کسب و کار یاد گرفت که میتواند برای درک بهتر نیازها و نگرانیهای کارکنانش، از نظرسنجیهای مخصوصی استفاده کند. وی با انجام این کار متوجه شد که بسیاری از کارمندانش از میزان تعادل میان کار و زندگی خود ناراضی هستند و احساس میکنند بیش از حد کار کرده و دچار استرس هستند.
سارا برای حل این مشکلات، تصمیم گرفت ساعاتکاری شرکت را انعطافپذیر کند و برای کارکنانش فرصتهای بیشتری در جهت پیشرفت و ارتقاء فراهم نماید. او همچنین به کارکنانش در باب مدیریتِ بهترِ حجمِکاری و کاهشِ استرس، آموزشهای مفیدی ارائه داد.
در نتیجه تلاشهای سارا، کارمندانش احساس مشارکت و انگیزه بیشتریحس میکردند. آنها اکنون بازدهی بیشتری نسبت به قبل داشتند و عملکرد کلی شرکت به شدت بهبود یافت. سارا اینگونه توانست بحران کسب و کارش را با موفقیت پشت سر بگذارد.
تجربه سارا به ما میآموزد که ایجاد یک محیط کاری مثبت و سالم برای موفقیت هر کسب و کاری تا چه میزان ضروری است و برای ایجاد تغییر و بهتر شدن هیچ وقت دیر نیست.
مورد 5 : مرکز شهر همیشه قلب تجارت نیست
آنجلا که کارآفرین یک شرکت بازاریابی است. وی نیاز به راه حلهایی برای کاهش هزینه های شرکت خود داشت اما از طرفی هم نمیخواست کاهش هزینه ها به فروش و سود مالی وی ضربه بزند. او از کار بیش از حد و درگیری زیاد خسته شده بود و استرس حس میکرد. آنجلا میخواست برای رفع این مشکل، راه حلی اساسی پیدا کند. بنابراین تصمیم گرفت در یک دوره آکادمیک کوچینگ کسب و کار شرکت نماید.
مربیان کسب و کار در این دوره به آنجلا کمک کردند که تشخیص دهد اجاره شرکت در مرکز شهر با توجه به درآمدهای وی، هزینه هنگفتی برای کسب و کار وی در پی دارد و از طرفی با توجه به این که اکثر مشتریان آنها در خارج از شهر هستند، ترجیح میدهند به جای رانندگی در ترافیکِ سنگین و یا پرداخت هزینه تاکسی، از طریق تلفن یا به صورت آنلاین با شرکت آنها همکاری کنند.
هزینه های پارکینگ برای مشتریان نیز در مرکز شهر زیاد بود. بنابراین آنجلا با نقل مکان به دفتری در حومه شهر، میتوانست پارکینگی بزرگتر و رایگان برای مشتریان فراهم نماید. مشتریان نیز مسیری کوتاهتری را طی کرده و دردسرهای کمتری را پیش روی خود داشتند.
حضور دفتر آنجلا در مرکز شهر نه تنها ضروری نبود بلکه برایش ضررهای زیادی در پیداشت. بنابراین وی دفتر خودش را تحویل داد، و دفتری جدید در حومه شهر تهیه کرد. این امر باعث شد کسب و کار آنجلا به طور چشمگیری رشد نماید و مشتریانی که در حومه شهر بودند نیز بیشتر به آنها مراجعه نمایند.
خود آنجلا نیز به جای طی مسیری یک ساعته در هر روز، فقط 10 دقیقه را صرف رفت و آمد خود میکرد و زمان بیشتری برای اختصاص دادن به خانواده و استراحت خود داشت. هزینههای کارکنان نیز بسیارکاهش یافت زیرا دیگر مجبور نبودند هزینه پارکینگ مرکزی شهر را بپردازند. بنابراین کارکنان رضایت بیشتری از کار خود داشته، استرس کمتری حس می کردند و بازدهی بالاتری از خود ارائه می دادند.
مورد 6 : تفویض اختیار
تینا کارآفرینی بود که همیشه با تفویض اختیار مشکل داشت. با وجود داشتن تیمی از کارمندان توانا، دائماً خود را درگیر کارهائی میکرد که بایستی آن را به دیگران محول میکرد. با این وجود تینا مصمم بود مهارتهای رهبری خود را بهبود بخشد، بنابراین تصمیم گرفت در دوره کوچینگ کسب و کار معتبری که از طریق بروشورهای ارسالی با آن آشنا شده بود، ثبت نام کند.
در طول دوره، او در مورد اهمیت تفویض اختیار و اینکه چگونه این امر میتواند نه تنها برای او، بلکه برای تمام شرکتش مثمرثمر واقع شده و باعث افزایش کارایی شود، به خوبی آشنا شد. وی در طی این دوره همانطور که به رشد و یادگیریاش ادامه می داد، متوجه شد که مشکلات شرکت او ریشه در عدم اعتماد وی به کارکنانش در انجام امور دارد. او همیشه میترسید که آنها وظایف را باب میل و سلیقه او به انجام نرسانند، بنابراین خودش اکثر کارهای مهم را به دست میگرفت.
تینا با دریافتن این نکات دست به کار شد تا مهارت های تیم خود را ارتقا دهد. او انتظارات خود را از افراد به وضوح مشخص کرد و رهنمودهای لازم را به آنها داد. فراهم کردن منابع لازم و ارائه پشتیبانیهای مورد نیاز برای موفقیت نیز از دیگر اقدامات موثر وی بود. او همچنین به این نکته اشاره کرد که مرتباً کارها را با آن ها چک خواهد کرد و در مورد پیشرفت کارها به آنها بازخورد دقیقی ارائه خواهد کرد.
وقتی تینا تفویض اختیار بیشتری انجام داد، نه تنها حجم کاری اش کم شد بلکه در عملکردِ کلی تیمش نیز بهبود قابل ملاحظه ای مشاهده نمود. آنها مسئولیتهای بیشتری را به عهده گرفتند و مهارت ها و تخصص خود را توسعه دادند که این موضوع نیز به نوبه خود به کسب و کار تینا کمک کرد تا به دستاوردهای بیشتری نائل شود.
تجربه حضور تینا در دوره های کوچینگ کسب و کار تأثیر عمیقی بر سبک رهبری وی و موفقیت بیشتر کسب و کارش داشت. او اکنون مسائلی کلیدی برای موفقیت کسب و کارش آموخته بود و به این موضوع که تا چه حد در غلبه بر مشکلاتش قویتر و داناتر از پیش شده است، بسیار به خود میبالید.
بیشتر بخوانید: