چگونه روانشناسی با باورهای نادرست و خود محدود کننده مبارزه می کند؟

مبارزه روانشناسی با باورهای نادرست و خود محدود کننده
آنچه در این مقاله می خوانید:

باور های نادرست و خودمحدود کننده مانع پیشرفت به سوی دستیابی به اهداف می شوند. درمان های روانشناختی به طرز چشمگیری برای مبارزه با باور های نادرست مفید واقع هستند. ما در این مقاله قصد داریم درباره ” چگونه روانشناسی با باور های نادرست و خود محدود کننده مبارزه می کند؟” اطلاعاتی را ارائه دهیم.

 

باور های نادرست و خود محدود کننده چیست؟

باور های نادرست و خود محدود کننده
به طور کلی هیچ تعریف واحد و مورد توافق جهانی از باور های نادرست و خود محدود کننده وجود ندارد.

در سال 2018 بلکمن در کاوش موانع دنیای تجارت باور های خود محدود کننده را مفروضات و تصوراتی قلمداد می کند که یک فرد درباره خود و نحوه کار دنیا دارد. این مفروضات به موجب بازدارندگی فرد از دستیابی به توانایی ها، خود محدود کننده هستند.

باور های نادرست و خود محدود کننده قادر هستند روند پیشرفت به سوی دستیابی به اهداف را متوقف سازند. یکی از مولفه های اصلی در روانشناسی برای از بین بردن باور های غیر مفید، بهره گیری از درمان های روانشناختی است.

در مجموع می توان باور های نادرست یا خود محدود کننده را منفی در نظر گرفت. به طور بالقوه تغییر رفتار های نادرست امری دشوار است و مانع دستیابی به اهداف می گردد.

 

چگونه باور های نادرست و خود محدود کننده رشد می کنند؟

باور های نادرست و خود محدود کننده رشد
اولین گام برای درک چگونگی شکل گیری باور های نادرست در نظر گرفتن آن ها در قالب یک چارچوب سیستماتیک است.
یکی از چارچوب های سیستماتیک که در تحقیقات روانشناسی و جامعه شناسی کاربرد دارد، نظام سلسله مراتبی باور های Rokeach است. طبق این چارچوب فهرست باور های یک فرد به سطح اهمیت ها در چهار سطح ساختار بندی می شود.

 

اعتقادات نوع A

باور های نوع A اصلی ترین شکل اعتقادی هستند که افراد آن را عقل سلیم غیرقابل چالش محسوب می کنند. به طور مثال یک فرد معمولی هیچگاه درباره مکان زندگی اعضای خانواده خود سئوال نمی کند.

 

باور های نوع E

اعتقادات نوع E تا حد بسیار زیادی سلیقه ای هستند و از سیستم اعتقادی افراد متمایز می باشند. این قبیل باور ها مستعد قرار گیری در معرض تغییر می باشند. به طور مثال علاقه یک فرد نسبت به کلم برولکی جزء باور های نوع E قرار می گیرد.

 

باور های نوع B

اعتقادات نوع B شامل باور های اصلی درباره خود می شود که با عناوین مختلفی نظیر باور های اولیه و باور های اصلی شناخته می گردد. این نوع باور اغلب تعیین کننده تصویر و عزت نفس هر فرد است. همچنین ممکن است زیر سطح آگاهی فرد قرار بگیرد و به صورت ناخودآگاه تصمیم گیری های او را دیکته نماید.
باور هایی نظیر ” من سزاوار اتفاق های بدی هستم که برایم رخ می دهد” در برابر شکل گیری در طول رشد اولیه انسان آسیب پذیر هستند.
محققان بر این باور هستند که از آنجایی که باور های اصلی تمایل دارند به تشکیل قضاوت های جهانی درباره چیستی و توانایی های فردی بپردازند، می توانند بر باور های فرد که ممکن است در موقعیت های خاص با آن ها مواجه گردد، تاثیر بگذارند.
جالب است بدانید که نظرات دیگران نمی توانند باور های نوع B را تایید یا رد کنند. علاوه بر این پیام هایی که در دوره کودکی برای یک فرد تقویت می شوند، می توانند باور ها را تشکیل دهند. حال تصور اینکه چگونه دلبستگی های ناایمن و تجربه غفلت در دوران کودکی قادر است تاثیرات مخربی بر باور های ابتدایی انسان داشته باشد، سخت نیست.

 

باور های نوع C

بر اساس چارچوب Rokeach باور های نوع C که تا حدودی پیرامونی تر از باور های نوع B هستند، می توانند منجر به شکل گیری باور های نادرست و خود محدود کننده شوند.
اغلب باور هایی که یک فرد تحت تاثیر دریافت از طریق یک مرجع قابل اعتماد آن ها را می پذیرد، تشکیل دهنده باور های نوع C یا اقتدار هستند.
از سری نمونه های باور های اقتدار می توان به مقام هایی نظیر علما، رهبران تجاری، شخصیت های مذهبی و … اشاره کرد.

 

همچنین بخوانید:”روانشناسی اجتماعی چیست؟ موضوعات روانشناسی اجتماعی

 

چگونه روانشناسی با باورهای نادرست و خود محدود کننده مبارزه می کند؟

رفتار درمانی عاطفی منطقی برای باورهای نادرست و خود محدودکننده

رفتار درمانی عاطفی منطقی برای باورهای نادرست و خود محدودکننده
در روانشناسی از رفتار درمانی منطقی عاطفی (REBT) به عنوان یکی از گزینه های درمانی برای مبارزه با باور های نادرست و خود محدود کننده یاد می شود.

رفتار درمانی منطقی عاطفی از دهه 1950 با هدف کمک به بیماران در راستای شناسایی الگو های فکری منفی و غیر منطقی که می تواند رفتار های آن ها را تحت تاثیر قرار دهد، رواج پیدا کرده است.

پایه و اساس رفتار درمانی عاطفی منطقی مدل ABC است. با بهره گیری از این مدل می توان به مراجعان کمک کرد تا طیف گسترده ای از باور های خود محدود کننده را ردیابی کنند و به چالش بکشند.

حرف A در مدل ABC نشان از رویداد فعال کننده ای دارد که افکار منفی را تحریک می سازد. حرف B تسکین کاذب یا غیر منطقی است که به دنبال رویداد فعال کننده شکل می گیرد و حرف C نشان از پیامد هایی دارد که از افکار غیر منطقی سرچشمه می گیرند.

متخصصان و پزشکان در حوزه REBT با استفاده از طیف وسیعی از تکنیک ها می توانند در قطع باور های نادرست و خودمحدود کننده کمک نمایند. به طور مثال درمانگران قادر هستند استراتژی هایی را برای رسیدگی به رویداد های فعال کننده اعم از مهارت های حل مسئله و تمرین های تمرکز حواس در خصوص کاهش توجه به افکار منفی آموزش دهند.

بهتر است بدانید که درمانگران برای پرداختن به باور های غیر منطقی اغلب تکنیک های بازسازی شناختی را آموزش می دهند و برای پرداختن به عواقب افکار غیر منطقی و احساسات منفی از تکنیک های آرام سازی بهره می جویند.

بیشتر بخوانید: رفتار درمانی شناختی (CBT) چیست؟ کاربرد CBT

بازسازی شناختی برای باورهای نادرست و خود محدودکننده

بازسازی شناختی برای باورهای نادرست و خود محدودکننده
در اغلب موارد باور های نادرست و خود محدود کننده زیرمجموعه ای از تحریف های شناختی محسوب می شوند که از طریق درمان شناختی- رفتاری قابل درمان هستند.
از سری تحریف های شناختی می توان به رد صلاحیت رویداد های مثبت، تعمیم بیش از حد و ذهن خوانی اشاره کرد.
درمانگران شناختی- رفتاری (CBT) برای مقابله با تحریف های شناختی از طیف گسترده ای از تکنیک ها بهره می جویند تا بازسازی شناختی را تسهیل ببخشند. این قبیل رویکرد ها بخش اصلی بسیاری از رویکرد های CBT را شکل می دهد که نحوه حضور، تفسیر، استدلال، تامل و درک رویداد ها را در نظر می گیرند.

 

پرسش سقراطی

یکی از تکنیک های مختلف بازسازی شناختی که مختص به پرداختن به باور های نادرست و خود محدود کننده است، پرسش سقراطی نام دارد.
پرسش سقراطی دربردارنده ی سئوال هایی متمرکز و باز است که فرد را برای تامل درباره افکار تشویق می سازد.
با استفاده از پرسش سقراطی می توان تفکر سیاه و سفید را به چالش کشید و قبل از اینکه تفکرات بر احساسات و رفتار های فرد دیکته نمایند، درباره منطق صحیح افکار اطمینان حاصل کرد.
نمونه هایی از پرسش سقراطی عبارت است از:

  • دلیل این تفکر چیست؟
  • آیا می توانم در این بحث فرضیاتی داشته باشم؟
  • آیا این طرز تفکر من بر اساس یک واکنش عاطفی شکل گرفته است یا شواهدی که در مقابل من است؟

 

طرحواره درمانی برای باورهای نادرست و خود محدود کننده

طرحواره درمانی برای باورهای نادرست و خود محدود کننده
طرحواره درمانی برای تغییر باور های نادرست عمیق مفید واقع هستند. این روش درمانی در راستای پرداختن به طرحواره های ناسازگار اولیه که به عنوان مضامین پایدار و بادوام در دوران کودکی یا نوجوانی شکل می گیرند، کار می کند.

این طرحواره ها ریشه دار تر از تحریف های شناختی درمان شده با CBT در نظر گرفته می شوند، زیرا آن ها باور های عمیق و بی قید و شرط درباره خود و رابطه با دیگران ومحیط هستند.

با توجه به پایداری طرحواره ها این رویکرد درمانی در مدت زمان متوسط الی بلند مدت به طول می انجامد.

همان طور که در بحث درباره باور های نوع B بیان شد، ممکن است ایده های عمیق در مورد عزت نفس و خود انگاره ها مسئول باور های نادرست یا خود محدود کننده در موقعیت های خاص باشند. بدین ترتیب طرحواره درمانی می تواند به مراجعه کنندگان کمک نمایند تا با دسترسی به طرحواره های عمیق به اصلاح آن ها بپردازند.

درمانگران در طرحواره درمانی طیف وسیعی از تکنیک ها را برای کمک به مراجعان برای غلبه بر طرحواره های ناسازگار به کار می گیرند. این تکنیک ها در کاهش علت اصلی باور های خود محدود کننده کمک شایانی می کنند.

تکنیک های کاربردی در طرحواره درمانی می تواند شامل رویارویی همدلانه و فرزند پروری محدود باشد.

همچنین بخوانید:

روانشناسی مثبت گرا چیست و نقش آن در سازمان چیست؟

عادت چیست و چگونه شکل می گیرد؟

تکنیک های فن بیان و سخنوری

رشته روانشناسی و زیر شاخه ها

guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها