روانشناسی تحلیلی یونگ

یونگ
آنچه در این مقاله می خوانید:

یونگ پدر روان‌شناسی تحلیلی

کارل یونگ به‌عنوان پدر یک از رشته های روانشناسی به نام روانشناسی تحلیلی شناخته شده است. یونگ سال‌ها به مطالعه و تمرین همراه با زیگموند فروید پرداخت، فروید بر سه قسمت مختلف از شخصیت تأکید داشت، از جمله ego (تقریباً معادل من بزرگسال)، super ego (والد) و id(کودک).

یونگ

بخش‌های مختلف شخصیت از نگاه یونگ

یونگ در تلاش بود تا ایده ‌بخش‌های مختلف شخصیت را گسترش بدهد. این بخش‌ها که شامل شخصیت، سایه، قهرمان، پیرمرد یا پیرزن خردمند، جنگجو، یتیم و بسیاری از قسمت‌های کهن الگو باشد که به طور جهانی ظاهر می‌شوند. وی رشد روان‌شناختی را علاوه بر تأکیدات فروید بر جنسیت و مرگ، به‌عنوان انگیزه اصلی و منبع انرژی در روند درمانی به کاربرد که همین نظریه خاص آنها را به جدایی سوق داد. روان‌شناسی تحلیلی یک نظریه ذهن است که بر اهمیت تمامیت برای هر فرد تأکید می‌کند.

مانند روانکاوی سنتی فرویدی، روان‌شناسی تحلیلی نشان می‌دهد که تجربیات اولیه در رشد شخصیت بسیار مهم است. درعین‌حال، بر اهمیت زمان حال، و همین طور نقشی که تغییرات فرهنگی و کهن‌الگوها (یا نمادهای اساسی و اولیه جهانی) در روان‌شناسی فردی دارند، تأکید می‌کند. در حقیقت روان‌شناسی تحلیلی در تلاش است که در جهت آگاهی یکپارچه انسانی تلاش کند.

امّا روان‌شناسی تحلیلی چگونه آغاز به کارکرد؟

یونگ تصور کرد که ناخودآگاه جمعی در همه مردم مشترک است. به همین دلیل پایه و اساس این نظریه بر کهن‌الگوها و الگوهای خاصی اولیة بشر بنا شده است که نحوه پردازش تصاویر روانی توسط افراد را مشخص می‌کند.

  • من مستقل

فرهنگ عوام و تجربه فرهنگی مردم اهمیت بیشتری در درک آگاهی انسان دارد. یونگ ایده فردگرایی یا به‌وجودآمدن یک من مستقل را ایجاد کرد. این من مستقل قادر است که تجربه شخصی را با نمادگرایی تاریخی و فرهنگی ادغام کند.

  • خودآگاهی و ناخودآگاهی

روان‌درمانی تحلیلی بر این ایده تأکید دارد که ما از قسمت‌های زیادی از روان آگاه نیستیم. من بودن یا ego ، قسمت آگاهانه شخصیتی است که از آن آگاه هستیم، و فقط یک جنبه است. سایر جنبه‌های ناخودآگاه شخصیت تأثیر بسزایی در احساسات و رفتار ما دارند. آگاهی از این قسمت‌های دیگر وجود و زندگی هماهنگ با آنها، قسمت عمده‌ای از روان‌درمانی تحلیلی را تشکیل می‌دهد.

کهن‌الگوها:

مفهوم نمونه‌های کهن‌الگوهای باستانی و جهانی تجربه و رفتار که اغلب در اساطیر و نمادها نمایان می‌شوند، در درمان یونگی نقش اساسی دارد. کهن‌الگوهای رایج عبارت‌اند از:

  • سایه، جنبه‌ای از شخصیت است که ما ترجیح می‌دهیم آن را پنهان کنیم.
  • پرسونا، بخشی از شخصیت است که ما ترجیح می‌دهیم به جهانیان نشان دهیم.
  • قهرمان، جنبه‌ای که در چالش‌ها رشد می‌کند.
  • پیرمرد خردمند و یا پیرزن خردمند

درحالی‌که مفهوم کهن‌الگوها موضوع بحث نظری بین تحلیل گران یونگی است، کهن‌الگوها برای بسیاری در سطح تجربی طنین‌انداز می‌شود که در تلاش آنها برای درک خود و بهبود سلامت روانی آنها مفید است.

یونگ مفهوم “عقده‌ها” را ایجاد کرد، ساختارهای روانی که معمولاً در اشکالی از قبیل عقده حقارت، عقده قربانی، مرجع اقتدار و عقده مادر منفی دیده می‌شوند. مزیت بالینی این مفهوم این است که به‌عنوان موضوعی شناخته شده و اصلی شناخته می‌شود که درمانگر و مشتری می‌توانند توجه خود را بر روی آن متمرکز کنند.

نقش ناخودآگاه در روان‌شناسی تحلیلی

روان‌شناسی تحلیلی معتقد است که (ناخودآگاه) مهم‌ترین جنبه روان هر فرد است و آگاهی هرچه بیشتر ناخودآگاه می‌تواند به بهبودی و دستیابی به تمامیت کمک کند. تصور بر این است که رؤیا بخشی از ناخودآگاه هستند. ناخودآگاه شخصی هر فرد از ناخودآگاه جمعی متمایز است که در همه انسان‌ها مشترک است.

مفاهیم روان‌درمانی یونگی

تخیل فعال: یونگ مفهوم تخیل فعال را برای پل زدن بین فاصلة بین ناخودآگاهی و خودآگاهی ایجاد کرد.

با استفاده از تخیل، تصویرسازی، رؤیاها و مراقبه، مراجع می‌تواند ناخودآگاه خود را از طریق روایت یا عمل وارد زمان حال کند. این فرایند متکی به مشاهده غیرمستقیم و هدایت شده از تخیل یا رؤیاهای مراجع است، نه یک تصویر در نظر گرفته شده از خواسته‌های او.

فردیت: فرایندی از روان‌شناسی تحلیلی است که توسط آن فرد به فردی تبدیل می‌شود که واقعاً قصد آن را دارد. افرادی که دارای مشکلات عاطفی هستند اغلب احساس می‌کنند زندگی‌های پراکنده و ازهم‌گسیخته و مملو از درجات مختلف تجربیات عاطفی دارند. فردگرایی شامل تلفیق تمام تجربیات مثبت و منفی گذشته فرد است به‌گونه‌ای که بتواند زندگی سالم، مفید، سازنده و احساسی پایداری داشته باشد. فردیت، به فرد اجازه می‌دهد از سایر انسان‌ها و ناخودآگاه جمعی منحصربه‌فرد و مستقل شود. روند فردگرایی از طریق روش‌های مختلف، از جمله تعبیر خواب و تخیل فعال اتفاق می‌افتد و فردی بالغ، سالم و هماهنگ را به وجود می‌آورد.

ناخودآگاه جمعی: یونگ اولین نفری بود که از اصطلاح ناخودآگاه جمعی به‌عنوان ابزاری برای توصیف و بیان ناخودآگاه استفاده کرد که توسط هر موجود زنده با سیستم عصبی به نمایش گذاشته می‌شود. ناخودآگاه جمعی بیش از آنکه فقط تجربه‌هایی از تاریخ شخصی یا روان ما داشته باشد، همه تجربیات درون یک‌گونه را سازمان می‌دهد. یونگ معتقد بود که ناخودآگاه جمعی به‌جای نتیجه وقایع خاص، ارثی و ذاتی هر موجود است. ناخودآگاه جمعی تصاویر ذهنی را در خود نگه‌داشته است که نمی‌توان آنها را از نظر تاریخی یا تجربه توضیح داد، اما فقط به‌عنوان یک محصول تکامل‌یافته وجود دارد.

لوگو یا آرم: یونگ همچنین در نظریه‌های فلسفی خود از اصطلاح آرم استفاده کرده است. از نظر یونگ، آرم‌ها نماینده واقعیت یا دلیل بودند. یونگ غالباً تقابل آگاهانه در مقابل ناخودآگاه را به‌عنوان آرم در برابر افسانه عنوان می‌کرد. علاوه بر این، یونگ معتقد بود که آرم‌ها نسخه مردانه عقلانیت است، جایی که همتای زن، روس، در دسترس بودن یا احساسات روانی است.

عمق روان‌شناسی: روان‌شناسی عمق یکی از رویکردهای درمانی ناشی از روان‌شناسی یونگی است. این روش به کشف انگیزه‌های مشکلات روانی به‌عنوان وسیله‌ای برای درمان آنها متکی است. در طول روان‌شناسی عمق، یک درمانگر با مراجع کار می‌کند تا منبع مشکل خود را نشان بدهد، نه علائم مرتبط با آن. پس از شناسایی، می‌توان

انگیزه‌های ناسازگار را تغییر داد و در نتیجه افکار و رفتارهای سالم‌تر، مثبت‌تر ایجاد کرد.

درمانگر زخمی کیست؟

یکی از پدیده‌هایی که در روان‌شناسی عمقی وجود دارد، “درمانگر زخمی” است. وقتی یک درمانگر با مراجع خودکار می‌کند که زخم‌های عاطفی مشابهی دارد، درمانگر از این پویایی آگاه می‌شود و ممکن است ناخواسته زخم‌های خود را به مراجع منتقل کند. این فرایند انتقال متقابل می‌تواند هم برای درمانگر و هم برای مشتری مضر باشد زیرا درمانگر را در معرض زخم‌های مراجع خود قرار می‌دهد، بنابراین به طور بالقوه روند درمانی را آلوده می‌کند.

روان‌شناسی الگوهای اولیه

روان‌شناسی کهن‌الگویی که در باستان‌شناسی و انسان‌شناسی بنیان نهاده شده است، یکی از راهکارهایی است که اغلب برای کشف انگیزه‌های ناخودآگاه مورداستفاده قرار می‌گیرد. یونگ مطالعه کرد که چگونه ادیان، خدایان و افسانه‌های تاریخی بر احساس خود فرد تأثیر می‌گذارند. روان‌شناسی کهن‌الگوها این نظریه را مطرح می‌کند که رؤیاها و روان انسان با باورهای او درهم‌آمیخته است و این اتحاد همان چیزی است که رفتارها، افکار و عواطف او را شکل می‌دهد.

الگوهای نخستین نمادی از تجارب زندگی جمعی یک فرد است و تعیین می‌کند که فرد چه انتخاب‌هایی، آگاهانه و ناخودآگاه داشته باشد. روان‌شناسی کهن‌الگوها بر روح یک فرد متمرکز است و یونگ و پیشینیان او در کهن‌الگوها و افسانه‌ها و انگیزه‌ای که برای انسان ایجاد می‌شود شباهت‌هایی پیدا کرده‌اند. امروزه، روان‌شناسان کهن‌الگویی هنوز کهن‌الگوها را به‌عنوان یک نیروی مهم در توسعه ساختار روان‌شناختی فرد می‌شناسند.

در نهایت روان‌درمانی تحلیلی به بهبود زندگی افراد مبتلا به افسردگی، اضطراب، هراس، اعتمادبه‌نفس پایین یا سایر مشکلات عاطفی می‌تواند کمک کند. همچنین برای هرکسی که می‌خواهد درک عمیق‌تری از خود داشته باشد و مایل به تعهد در کار مربوط به کسب این دانش باشد، مناسب است.

 

بیشتر بخوانید:

روانشناسی فیزیولوژیک چیست؟

روانشناسی رشد چیست؟

روانشناسی شخصیت چیست؟

روانشناسی تربیتی چیست؟

روانشناسی بالینی چست؟

5 نظریه یادگیری و ساخت ‌گرایی پیاژه (Piaget)